دیپلماسی فرهنگی به عنوان یکی از روشها و الگوهای موثر در فهم مشترک میان دولتها و ملتها بیتردید از قابلیتهای گستردهای در جهت نزدیکی میان ملل، صلحگرایی و البته حداکثر سازی منافع و اهداف ملی در پهنه سیاست خارجی برخوردار است. به ویژه با تغییرات پارادایمی صورت گرفته در دیپلماسی و سیاست خارجی از دهه ۹۰ میلادی و حرکت آن به سوی فرهنگ-گرایی و فرهنگ محوری در روابط خارجی و نیز طرح مباحثی چون قدرت نرم و دیپلماسی عمومی و مخاطب قرار دادن ملت ها این اثرگذاری به مراتب از جایگاه بالاتری برخوردار است. بنابراین این پژوهش حول این پرسش سازمان یافته است که عملکرد دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی چگونه است؟پژوهش با روش توصیفی – تحلیلی و با مبنا قرار دادن 8 بعد دکترین، سیاست-گذاری، برنامهریزی، سازماندهی، هدایت، هماهنگی، پیاده سازی و اجرا ، نظارت و ارزیابی انجام شده است.جامعه آماری این پژوهش 200 نفر و تعداد نمونه آماری با استفاده از فرمول کوکران 62 نفر تعیینشده است. با استناد به منابع کتابخانهای و پژوهش میدانی و بر اساس تجزیه و تحلیل پرسشنامهها، یافتههای تحقیق بیانگر این است که دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در بعد دکترین متوسط به بالا، در ابعاد سیاستگذاری، برنامه ریزی، سازماندهی، پیاده سازی و اجرا متوسط به پایین، بعد هدایت نامطلوب و در بعد نظارت مطلوب بوده است.